- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
روایت کامل و جامع مبارزه و شهادت حضرت ابوالفضل علیه السلام
[ اندکاندک عصر عاشورا نزديك شد و بعد از اصحاب، جوانان بني هاشم هم يكييكي رفتند و به درجه رفيع شهادت رسيدند و امام علیهالسلام ديگر تنها شدند و تحمّل اين موضوع براي قمرمنیربنيهاشم حضرت عبّاس علیهالسلام بسیار سخت بود. اگر تا کنون هم ماندهاند، امام اجازه ندادند به ميدان بروند، چرا كه وجود نازنين ایشان و سیّدالشهدا علیهالسلام مايه آرامش اهل خيام و ترس دشمنان و جلوگيري از بيحيايي آنهاست.[1] امّا عبّاس، ديگر تاب ندارند.] بنا بر گزارشی که مورد نقد و تردید است ؛ خدمت امام علیهالسلام رسیدند و عرض کردند: آقاي من اجازه دهید بروم تا جانم را فدايتان كنم! فَبَكَى الْحُسَيْنُ بُكَاءً شَدِيداً؛ امام حسين علیهالسلام شدید گريه كردند و سپس به عبّاس فرمودند: يا أَخِي! أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي؛ برادر! تو صاحب پرچم مني، اگر توشهید شوی، لشکر من پراکنده خواهد شد؛ حضرت ابوالفضل علیهالسلام عرضکردند: قَدْ ضَاقَ صَـدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَـاةِ وَ أُرِيـدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَـأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ؛ سينهام تنگ شده و از زندگانيام سير شدم و اراده كردم كه از اين جماعت منافق خونخواهي كنم! امام علیهالسلامپاسخ فرمودند: فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاء عبّاس جان اکنون برو براي بچهها كمي آب بياور.[2] نکته: گاهی میگویند؛ حضرت سكينه آمد مشك آب را به عمو داد و يا عمو را به خيمهاي كه بچهها بودند برد و ... و یا اینکه مطالبی در خصوص نحوأ وداع حضرت عباس با امام علیهالسلام نقل می شود؛ كه این مطالب در هیچ یک از کتب مقاتل مآخذ ما نیامده است و همانگونه که در صفحه ۲۸۱ و ۲۸۲ مقتل تحقیقی هم آمده است این موارد صحت ندارد. در بین کتب معتبر گزارش بالا و همچنین روضه آب روی آب ریختن و مشک به دندان گرفتن حضرت عبّاس علیهالسلام برای اوّلین بار در بحارالأنوار آمده است و کتبی همچون نفس المهموم، منتهی الآمال و مقتل مقرّم این مطالب را از بحارالأنوار نقل کردهاند. در بعضی از کتب همچون ناسخ التّواریخ، دمعة الساکبه و معالی السبطین نیز به منتخب طریحی استناد داده شده است. علاّمه مجلسی در بحارالأنوار در استناد این مطلب مینویسد در بعضی از تألیفات اصحابم نقل شده! « وَ في بَعضِ تَأليفاتِ أصحَابنِا...! » متأسّفانه علاّمه مجلسی تعیین نکرده این مطلب را از کدام کتاب نقل کرده است و در کتب قدیمی نیز چنین مطلبی نیامده است! امّا در صفحه ۸۴۴ جلد اوّل مقتل جامع آمده است با بررسی و مقایسه صورت گرفته، روشن میشودکه علاّمه مجلسی خبر یاد شده را به احتمال قوی با اقتباس و تلخیص از کتاب منتخب طریـحی نقل کرده است و در صفحه ۱۵۱ اربعین الحسیـنیه هم آمده به طور قطع از منتخب طریحی گرفته شده است. امّا در مورد منبع منتخب طریحی باید گفت یکی از منابع وی- اگر نگوییم تنها منبع- در نقل گزارش یاد شده، کتاب روضة الشهدا مرحوم ملاحسین کاشفی است و بعدها مرحوم فاضل دربندی در اکسیرالعبادات فی اسرار الشهادت بر سوز و تحریف آن افزوده است. در روضة الشهدا نیز سندی ارائه نشده است و تنها در اواسط گزارش نوشته شده « راوی میگوید»؟! از نظر محتوایی هم به عبارت این گزارش اشکال وارد است. مثلاً عبارتی که امام میفرمایند اگر تو بروی لشکر من متفرّق میشود! شهادت حضرت عبّاس علیهالسلام در عصر عاشورا بوده و لشکری برای امام باقی نمانده بود! در ثانی در پایان این گزارش نقل شده است که امام پیکر مطهر حضرت عباس علیهالسلام را به خیمه بردند که این موضوع هم مغایر روایت های معتبر است و هم مخالف وضعیت کنونی محل دفن حضرت عباس!! از همین رو بعضی از علما و اهل فن همچون محققین مقتل جامع( ۱/۸۸۵) اربعین الحسینیه( ۱۵۱) و مقتل تحقیقی (۲۸۲) این گزارش را فاقد اعتبار میدانند؛ پس توصیه میگردد ما نیز جانب احتیاط را داشته باشیم. در مقاتل آمده حضرت عباس علیهالسلام نخست رفتند در مقابل دشمن ايستادند و آنها را نصيحت و هدايت كردند؛ امّا هر چه تلاش كردند در دل سنگ دشمنان اثر نداشت و برگشتند موضوع را به امام علیهالسلام گفتند و شاید در اين هنگام بودكه بي تابي کودکـان از تشنگي بيشتر شد و با شنيدن صدای العطش العطش آنان دل عبّاس علیهالسلام هم بيتاب شد و سينهاش تنگتر.[3] علمدار حسین علیهالسلام سوار بر اسب، نيزهای و به گزارشی شمشیری به دست گرفتند و مشك آب را روي شانه انداختند و به سوي فرات حركت كردند، در حالي كه اين گونه رجز ميخواندند لَا اَرْهَـبُ الـمَـوْتَ اِذَا لَمَـوتُ زَقـاً حَتَّـي اُوارَي فِي الْمَصَالَيتِ لَـقَا نَفْـسِي لِنَفْسِ المُصْطَـفَى الطُّهْرِ وِقَـا اِنِّي اَنَـا العَبّاسُ اَغْـدُو بِالسِّـقـا به گزارش ابن شهرآشوب ۴۰۰۰ نفر در اطراف فرات بودند که نگذارند آب به خيمهها برسد و همه به سوي عبّاس علیهالسلام تير ميانداختند؛ امّا با دیدن او همگي پا به فرار گذاشتند. در همين حملۀ رفتن تا علقمه، قمر منیر بنيهاشم تعداد زیادی را به درك واصل کردند.[4] طبق آنچه در اکثر کتب مقاتل دوره نخست مقتل نویسی- قرن اوّل تا هفتم - آمده است امام حسين علیهالسلام هم همراه حضرت عبّاس علیهالسلام براي آوردن آب به سوي فرات حركت كردند؛ ولي با حمله دشمن بين امام علیهالسلام و عبّاس جدايي افتاد، در اين حمله[5] ملعوني از قبيله درام، تيري به سوي امام انداخت كه اين تير به زیرچانه (گلو) امام علیهالسلام اصابت كرد. امام تير را بيرون كشيدند و دو دستشان را زير چانه گرفتند و دستانشان از خون مباركشان پر شد و سپس اين خونها را به سوي آسمان پرتاب كردند و فرمودند: اللَّهُمَّ إِنِّي أَشْكُو إِلَيْكَ مَا يُفْعَلُ بِابْنِ بِنْتِ نَبِيِّك؛[6]خدايا ! از اقداماتي كه اين مردم ضد پسر دختر پيامبرت ميكنند به تو شكايت ميكنم. شیخ مفید مینویسد در این حال، لشکر دشمن، حضرت عبّاس را از هر طرف محاصره و او را از حسین علیهالسلام جدا کردند و عبّاس به تنهایی با آنان جنگیدند.[7] حضرت عبّاس علیهالسلام به هر شکلی كه بود خود را به نهر علقمه رساندند و مشك را از آب پُركردند؛ به گزارش ضعیف و مورد نقدی، لحظهای به ذهنشان آمد كمي آب بنوشند تا با نیروی بيشتري بتوانند بجنگند و آب را زودتر به خيمهها برسانند، از اینرو دستهاي مباركشان را زیر آب بردند و بالا آوردند؛ ولی لبهاي خشك سرورش امام حسين علیهالسلام و لبهاي خشكيده علي اصغر و رقيّه را به یاد آوردند و آب را روي آب ريختند[8] و مشك را به دست راست گرفتند و بر اسب سوار شدند و راه برگشت را در پيش گرفتند. [شاید بتوان گفت از اين پس ديگر تمام هم و غم عبّاس علیهالسلام، سالم نگهداشتن اين مشك و رساندن آن به خيمهها بود و هیچ در فكر مبارزه نبودند. شايد دشمن هم اين را فهميده بود، از اینرو همه به كمين نشستند] و از هر طرفي حمله ميكردند و باران تير و نيزه به سوی عبّاس علیهالسلام روانه شد و گاهی هم حمله و گريزهاي دسته جمعي دشمنان و در اين میان ملعوني به نام يَزِيدَ بْنِ الرُّقَادِ یا زَيْدَ بْنِ وَرْقَاءَ با كمك حَكِيمَ بْنِ طُّفَيْلِ طَّائِي[9] ناگهان از پشت كمين نخلها بيرون آمدند و از سمت راست كه ابوالفضل مشك را گرفته بودند و نيزه در دست نداشتند، حمله كردند و نُوفِل اَزْرَق دست راست حضرت عبّاس را از تن جدا كرد! حضرت عبّاس سريعاً مشك را به روي دوش چپ انداختند و اين گونه رجز خواندند: وَ اللهُ إِنْ قَـطَعْتـُمُوا يَـميني إَنِّي اُحَامِي اَبَدّاً عَـنْ دِيني وَ عَنْ اِمَـامٍ صَـادِقِ اليَقينِ نَجْلِ النَّبيِّ الطَّاهِـرِ الأمينِ يعنى به خدا قسم اگر دست راستم را قطع كنيد، من دائماً از دين خويشتن حمايت میکنم و از امامى كه صدق او يقين است و از نسل پيامبر پاك و امين است دفاع میکنم .[ بر اثر شدّت جراحات و قطع دست، خون زیادی از حضرت عبّاس علیهالسلام رفته بود، ولی باز هم به مبارزه يا بهتر بگوييم حفظ مشك آب و رساندن آن به خيمهها میکوشیدند] كه دشمن در يك فرصت ديگر باز هم از كمين نخلها یکباره بيرون آمد و حَكِيمَ بْنِ طُّفَيْلِ دست چپ حضرت را از مچ[10] قطع کرد. از اینرو اینگونه رجز خواندند: يا نَفْسُ لَا تَخْشَي مِنَ الكُفَّار وَ ابْشـِرِي بِـرَحْمةِ الجـَبَّـار مَـعَ النَّـبي السِّیِـدِ المُخْتَـار قَـدْ قـُطِـعوا بِبَغْیِهِم یَسَاری يعنى اى جان من از كافران نترس! درکنار پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم، سرور و برگزیده خدا، بشارت باد تو را به رحمت خدا ! آنان با ستم کاری دست چپ مرا قطع کردند. سپس به سرعت مشك را به دندان گرفتند تا آب را هر طوري شده حفظ كنند.[11] [ تا کنون هر چه تير و نيزه انداختند حضرت عبّاس علیهالسلام با دست و نيزهاي كه به همراه داشتند نگذاشته بودند به مشك برخورد كند و آن را دور كرده بودند امّا از اين پس دست و نيزهاي ندارند؛ شايد دیگر بدن مباركشان را سپر تيرها قرار داده و مشك را حفظ كرده باشند؛ امّا اين راه هم چندان دوام نداشت] و سرانجام يكي از تيرها به مشك خورد و آب مشك روي زمين ريخت، سپس تیر ديگري به سينه مبارك حضرت اصابت كرد و از اسب به زمين افتادند. [ احتمالاً آنهاييكه حتّي از سايه عبّاس علیهالسلام هم ميترسيدند و فرار ميكردند، جـرأت كردند و جـلو آمدند و هركس با هر چيزي داشت ضربه اي زد] و از اين فرصت حَكِيمَ بْنِ طُّفَيْل استفاده كرد و به ايشان نزديك شد و عمود آهنين[12] را بر فرق مبارك حضرت زد و صداي آقا ابوالفضل بلند شد: اَخا أَدْرِك اَخا؛ برادر! برادرت را درياب.[13] [اين نخستین بار بود كه حضرت عبّاس، امام حسين علیهالسلام را برادر خطاب میكردند. در همۀ ۳۴ سال عمر مباركشان جُز سيّد و مولا به اباعبدالله نگفته بودند؛ نه براي اينكه امام ۲۳ سال از او بزرگتر است؛ اگر از اباعبدالله بزرگتر هم بودند باز اين گونه خطاب ميكردند. مادرشان امّ البنين خود را خادم فرزندان حضرت زهرا (سلام الله علیها) میداند و به فرزندش آموخته است که او هم خادم حسین علیهالسلام باشد. اين سخن، اعتقاد و استنباط شخصي خودم است که امام علیهالسلام از اين برادر خطاب كردن بسیارخوشحال شدند، زیرا خيلي دوست داشتند حضرت عبّاسعلیهالسلام، برادر صدايشان كنند؛ ولي به احترام عبّاس، سیّدالشهدا علیهالسلام هم چنین چیزی از عباس نخواسته بودند. وقتي حضرت عبّاس امام علیهالسلام را برادر خطاب ميكنند، ميشود اینگونه برداشت کرد كه شاید حضرت زهرا(سلام الله علیها) خودشان به بالين حضرت عبّاس علیهالسلام آمده و به جاي امّ البنين كه در كربلا نبوده، مادري كرده و حضرت عبّاس را« پسرم » خطاب كردهاند که قمر منیر بنيهاشم هم امام حسين علیهالسلام را برادر خواندهاند[14].] سیّدالشهدا علیهالسلام تا صداي عبّاس را شنيدند شتابان و سراسيمه خودشان را به علقمه رساندند؛ [ امّا از عبّاس او ديگر چيزي نمانده بود؛ دستها هركدام يك طرف، بدن پارهپاره يك سو، علم يك طرف، مشک یک سو! ] وَ جَلَسَ الحُسَين عِندَ رَأسِهِ يَبكِي حَتَّي فَاضَت نَفسِه؛ سیّدالشهدا علیهالسلام نشستند بـالای سر حضرت عباس و زار زار گريـه كـردند و چون او را کشته دیدند فرمودند: اَلْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي! اینک ديگر پشتم شكست و راه چاره و تدبير برمن بسته شد. بعضی از مورخین نوشته اند ابـاعبدالله علیهالسلام کنـار بدن مطهّر و به خون تپیده عبّاس اين اشعار را خواندند: [15] تُعَـدَّيْتُمُ يَـا شـَرَّ قَـوْمِ بِفِـعْلِكـُم وَ خَالَـفْتُـمُوا دِيـن النَّـبِي مُحَمَّد أَمَا كَانَ خَيـْرِالرُّسُلِ وَصَاكُم بِنَ أَمَا نَحْنُ مِنْ نَسْلِ النَّبِي المُسَدَّد أَمَا كَـانَت الـزَّهرَاءُ اُمِّيَ دُونَكُم أَمَـا كَـانَ مِنْ خَيـْرِ البَريَّة اَحْمَد لُعِنْتُـم وَ أخْـزَيتُم بِما قـَدْ جَنَيْتُم فَسـَوْفَ تُلاقُوا حَـرَّ نارٍ تَـوَقَّدِ نکته: البته در صفحات۳۰۴ اخبار الطوال،۲/۱۶۳ الارشاد؛ ۳۴۹ اعلام الوری، ۲۵۴ مُثیرُالأحْزان و ۱۰۳ اللهوف همچون دیگر کتب مقاتل قرن دوّم تا نهم فقط اشاره به رفتن به همراه امام، جدایی انداختن بین امام و عبّاس و سرانجام محاصره و به شهادت رساندن حضرت عبّاس شده است. امام علیهالسلام به دو دليل نتوانستند بدن مطهّر عبّاس علیهالسلام را به خيمه ببرند: الف. بدن حضرت عبّاس بر اثر شدّت حملات تكّهتكّه شده بود. [آری بدن علي اكبر هم ارباً ارباً شده بود؛ امّا موقع شهادت علياكبر، جوانان بنيهاشم بودند و كمك كردند بدن علي را به خيمه ببرند، ولی زمان شهادت حضرت ابولفضل ديگر كسي نمانده بود.] ب . دوري علقمه تا خيمهگاه. امام سجّاد علیهالسلام در حدیثی ضمن تشریح فداکاری حضرت عبّاس علیهالسلام در کربلا و جایگاه ایشان در بهشت فرمودند: فرداي قيامت، عمويم عبّاس داراي چنان جايگاه و مقامي است كه همه شهدا به او غبطه ميخورند.[17] تحریفات روضۀ حضرت عباس علیهالسلام: ۱. میگویند تیری نیز به چشم عبّاس خورد و وقتی حضرت با دو زانو خواستند تیر را در بیاورند عمود آهنین به سرش زدند؛ ولی نه تنها در مآخذ ما چنین مطلبی نیامده است بلکه در بسیاری از کتب معتبر دیگر هم نیست. یکی از کتابهای امروزی، روضه را مستند کرده بود به خواب فردی در کربلا! آیا این خواب واقعیت دارد یانه؟ آیا رویای صادقانه بوده یا خیر و تعبیر واقعی خواب چیست؟ آیا خواب میتواند سند چنین روضه سختی باشد؟! قطعاً همانگونه که در صفحه ۲۸۹ مقتل تحقیقی هم تأکید شده است نمیتواند سند قرار بگیرد و این قصه صحیح نیست. البته این موضوع در صفحۀ ۶۳ کتاب ابصارالعین مرحوم سماوی « قرن چهاردهم» هم آمده است؛ در این کتاب نیز موضوع رزم و شهادت حضرت عباس به (ص۵۸ ج ۴) مناقب ابن شهر آشوب مستند شده در حالیکه صحیح نیست و در مناقب این موضوع نیامده است و مرحوم سماوی احتمالاً خود تیر به چشم خوردن را به متن مناقب اضافه نموده است[18]. ۲. در مورد چگونگی زمین افتادن حضرت عبّاس و اینکه دست نداشتند برای حائل قرار دادن و .... روضههایی میخوانند که اینها نیز در هیچ یک از مآخذ ما نیست. ۳. روضه اشاره اسب امام علیهالسلام به دست قطع شده عبّاس و بوسيدن و به چشم ماليدن آن ... در مآخذ ما نیامده است و نمیتواند صحیح باشد؛ زیرا عقلانی و منطقی هم نیست. همانگونه که در صفحه ۲۸۹ مقتل تحقیقی هم آمده است این قصه فقط در کتب تحریفی همچون تذکرة الشهدا آمده و صحت ندارد. ۴. روضهای خوانده میشود که در آن نحـوه بردن پیکر پاک عبّاس توسط امام به خیمه آمده است که مغایر روایتهای معتبر است و همان گونه که در مقتل جامع ( ۱/ ) و مقتل تحقیقی (۲۹۲) آمده جزء تحریفات عاشوراست. ۵ . روضهای که عبّاس به امام علیهالسلام فرمودند تا زندهام من را به خيمه نبر و .... در مآخذ ما نیامده است[19]و نمیتواند صحیح باشد و سندی ندارد، زیرا در همان گونه گذشت در اکثر کتب معتبر تصریح شده که قبل از رسيدن امام علیهالسلام حضرت عبّاس به شهادت رسيده بودند. بازگشت سیّدالشهدا علیهالسلام به خیمهها امام علیهالسلام با حالي وصف ناشدنی به خيمه برگشتند: مُنْكَسَراً حَزِيناً بَاكِياً؛ با دلي شكسته، اندوهگين و چشماني اشكبار به خيمه بازگشتند. حضرت سكينه جلو آمدند و عرضکردند: يَا اَبَتَا! اَینَ عَمَّي العَبَّاس؛ بابا جان! عمویم عبّاس کجاست؟ امام علیهالسلام فرمودند: إِنَّ عَمِّکَ الْعَبَّاس قُتِلَ وَ بَلَغَتِ رُوحُه الْجِنَان؛ عمویت عبّاس کشته شد و روحش به بهشت رفت.[20]
[1]. بعضاً گفته میشود شهادت حضرت ابوالفضل در شب عاشورا و هنگام آب آوردن بوده است که صحیح نیست. ( قمقام ۴۴۶؛ ناسخ التّواریخ ۴۷۶؛ منتخب التّواریخ ۲۶۱.). [2]. جلاءالعیون ۵۷۱؛ منتهی الآمال ۴۵۳؛ بحارالأنوار۴۵/۴۱؛ نفس المهموم ۲۹۳؛ مقتل امام حسین ۱۶۴؛ مقتل مقرّم ۲۳۹؛ ناسخ التّواریخ ۴۷۷؛ وقایع الأیام ۴۲۶؛ مهیج الأحزان ۳۹۹؛ دمعة الساکبه ۴۱۱. توضیحات: در کتب مُثیرُالاَحزان، لهوف، ارشاد و بسیاری از کتب دسته اوّل تاریخی فقط اشاره به رفتن حضرت عباس به سوی فرات، جدایی افتادن بین امام و حضرت عباس و شهادت حضرت ابوالفضل شده است. [3] . سخن گفتن حضرت عباس با دشمن و شنیدن صدای العطش کودکان در کبریت احمر، مَناقِبِ آلِ ابیطالب و قمقام نیامده است. [4]. ترجمه کتاب مُثیرُالأحْزان ۲۵۶؛ مَناقِبِ آلِ ابیطالب۴/۱۰۸؛ بحارالأنوار۴۵/۴۱؛ جلاءالعیون ۵۷۱؛ قمقام ۴۴۳؛ مقتل مقرّم۲۴۰؛ نفس المهموم ۲۹۳؛ منتهی الآمال ۴۵۳؛ مقتل امام حسین ۱۶۴؛ ناسخ التّواریخ ۴۷۸؛ وقایع الأیام ۴۲۹؛ مهیج الأحزان ۴۰۱؛ دمعة الساکبه ۴۱۲؛ کبریت احمر ۱۵۹ و ۳۹۲؛ مقتل جامع ۱/۸۴۰ . توضیحات: این گزارش درکتب مَناقِبِ آلِ ابیطالب ، قمقام و مقتل جامع کاملاً مختصرآمده است. [5]. در کتب مقتل امام حسین، جلاءالعیون، مقتل مقرّم، ناسخ التّواریخ، منتهی الآمال، نفس المهموم، دمعة الساکبه و مُثیرُالاَحزان این موضوع بعد از شهادت حضرت عباس و در جریان جنگیدن خود امام آمده است و گفته شده این تیر به پیشانی امام اصابت کرد. [6]. در جلاءالعیون آمده فرمودند: خدایا میبینی از گنهکاران امّت چه میکشم. در روضة الواعظین هم هیچ جمله ای نیامده است. [7]. تاریخ الامم والملوک ۵/۴۵۰؛ اَنْسابُ الاَشْراف ۳/۴۰۷؛ الارشاد ۲/۱۶۳؛ روضة الواعظین۳۱۰؛ اللهوف۱۰۳؛ قمقام ۴۴۵؛ الکامل فیالتّاریخ ۱۱/۱۸۷؛ إعْلام الوَری ۳۴۸؛ بحارالأنوار۴۵/۵۰ ؛ جلاءالعیون ۵۷۷ ؛ نفس المهموم ۲۸۸؛ کبریت احمر ۱۶۹؛ مقتل امام حسین۱۸۰؛ ناسخ التّواریخ ۵۰۱؛ مقتل مقرّم ۲۵۹؛ مهیج الأحزان ۴۰۱؛ دمعة الساکبه ۴۰۹؛ مقتل جامع ۱/۸۳۹ . [8]. قصد آب خوردن و آب روی آب ریختن در مقتل مقرّم، قمقام، مناقب آل ابیطالب، شَرْحُ الأخْبار ، تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ، مقتل جامع و منتخب التّواریخ نیامده و احتمال ضعف سند آن، زیاد است. [9]. نام یزیدبن رقاد و حکیم بن طفیل در نفس المهموم و نام نوفل ازرق در مهیج الأحزان، تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ، مقتل جامع و دمعة الساکبه نیامده است. [10]. در شَرْحُ الأخْبار ، مناقب آل ابیطالب، تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ، بحارالأنوار، جلاءالعیون، ناسخ التّواریخ، مهیج الأحزان، دمعة الساکبه، قمقام، مقتل جامع و مُثیرُالاَحزان مچ دست تصریح نشده است. [11]. مشک به دندان گرفتن و تیر به مشک خوردن در مناقب آل ابیطالب، شَرْحُ الأخْبار ، تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ، قمقام و مقتل جامع نیامده است و احتمال ضعف آن وجود دارد لذا بهتر است احتیاط شود. [12]. زدن عمود آهنین برفرق حضرت عباس در شَرْحُ الأخْبار و بحارالأنوار و عبارت اخا ادرک اخا در شَرْحُ الأخْبار ، تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ناسخ التّواریخ و مقتل جامع نیامده است. [13]. مناقب آل ابی طالب۴/۱۰۸؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ۲/۳۰۹؛ بحارالأنوار۴۵/۴۱؛ جلاءالعیون ۵۷۱؛ منتهی الآمال ۴۵۴؛ قمقام ۴۴۴؛ نفس المهموم۲۹۳؛ ناسخ التّواریخ ۴۷۹؛ مقتل امام حسین ۱۶۴؛ کبریت احمر ۱۶۰ و۳۹۲؛ مهیج الأحزان ۴۰۱؛ دمعة الساکبه ۴۱۲؛ وقایع الأیام ۴۳۰؛ مقتل مقرّم ۲۴۳؛ منتخب التّواریخ ۲۰۸؛ مقتل جامع ۱/۸۴۰ . در صفحه (۳/۱۹۱) شَرْحُ الأخْبار هم این گزارش کاملاً به اختصار در حد نام قاتلین و متن رجزها آمده است. [14] . گاهی مطالبی از زبان امام با عباس نقل می شود مبنی بر اینکه بطور حتم حضرت زهرا در آنجا بوده است که این مطالب در هیچ کتاب معتبری نیامده است و نباید بازگو شود؛ اگر هم چیزی خواستید بازگو کنید باید همچون متن فوق الذکر در قالب زبانحالی که حدس و احتمال است باشد ولاغیر . [15]. این اشعار در جلاءالعیون، مقتل خوارزمی، مقتل امام حسین، مُثیرُالاَحزان، مهیج الأحزان و دمعة الساکبه نیامده است. ضمناً برگردان اشعار به فارسی از ترجمه نفس المهموم به قلم آیت الله محمد باقرکمره ای است. در مَناقِبِ آلِ ابیطالب و شَرْحُ الأخْبار هم فقط همین اشعار آمده. [16]. شَرْحُ الأخْبار ۳/۱۹۲؛ مقتل خوارزمی۲/۳۰؛ مناقب آل ابی طالب ۴/۱۰۹؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ۲/۳۱۰؛ ترجمه مُثیرُالأحْزان ۲۵۹؛ بحارالأنوار۴۵/۴۲؛ جلاءالعیون ۵۷۲ ؛ منتهی الآمال ۴۵۵؛ نفس المهموم ۲۹۵؛ کبریت احمر ۱۶۱ و۳۹۲؛ مقتل امام حسین ۱۶۵؛ مقتل مقرّم۲۴۳؛ ناسخ التّواریخ ۴۸۰؛ قمقام ۴۴۴؛ وقایع الأیام ۴۳۱؛ مهیج الأحزان ۴۰۳؛ دمعة الساکبه ۴۱۳؛ مقتل جامع ۱/۸۴۲ . [17]. أمالی صدوق ۷۰/۴۶۳؛ بحارالأنوار ۴۵/۴۱؛ منتهی الآمال ۴۵۵ ؛ مقتل امام حسین ۱۶۶؛ منتخب التّواریخ ۲۰۶؛ قمقام ۴۴۷؛ کبریت احمر ۱۶۲ و۱۵۸ و۴۶۰؛ ناسخ التّواریخ ۴۸۲؛ مهیج الأحزان ۳۹۴؛ دمعة الساکبه ۴۱۴؛ وقایع الأیام ۴۱۹ و۴۳۲. توضیحات: دلایل نبردن بدن عباس به خیمه فقط در بحارالأنوار، منتهی الآمال، وقایع الأیام و کبریت احمر آمده است. [18]. در خصوص تیر به چشم خوردن هم احتمالاً اشتباهی در ترجمه و برداشت از متن عربی انساب الأشراف صورت گرفته است که جهت اطلاع از جزئیات و توضیحات بیشتر به صفحه ۲۹۸ مقتل تحقیقی مراجعه فرمائید. البته این موضوع در ترجمه کتاب العباس مرحوم مقرّم « سردار کربلا » آمده است و عدهای با توجه به دقت نظر و جایگاه مرحوم مقرّم فکر میکنند این قصه صحیح است در صورتیکه در متن عربی کتاب نیست و مترجم محترم خود این مطلب را اضافه کرده است. [19]. البته در صفحه ۱۶۲ کبریت احمر به نقل از کتاب اکسیر العبادات فی اسرار الشهادة آمده امام قبل از شهادت حضرت عباس بر سر پیکر او رسیدند و سخنانی نیز در این موضوع نقل شده است. که با توجّه به کثرت اسناد معتبر در خلاف آن و همچنین غیر مستند بودن کتاب اسرار الشهادة و شرح آنچه در وقایع شهادت حضرت عباس گذشت؛ این روایت صحیح نیست. همچنان که در صفحه ۲۹۱ مقتل تحقیقی بر این موضوع تأکید شده است. [20]. کبریت احمر ۱۶۲؛ مقتل مقرّم ۲۴۵؛ مُثیرُالأحْزان ۲۶۰. توضیحات: در کبریت احمر روایتی نیز در خصوص سؤال حضرت علی اکبر در مورد آقا ابوالفضل و اعلام شهادت توسط امام به نقل از دمعة الساکبه نقل شده، در دمعة الساکبه نیز بر خلاف رویه آن کتاب در این مورد هیچ سندی ارائه نداده است؛ از اینرو با عنایت به عدم ارائه سند و مغایرت با مقاتل معتبر این روایت صحیح نیست زیرا اکثر کتب مقاتل، شهادت حضرت علی اکبر را قبل از شهادت حضرت عباس میدانند.( جهت کسب اطلاعات بیشتر به صفحه ۱/۹۰۴ مقتل جامع مراجعه فرمایید.) |